نتایج جستجو برای عبارت :

دلکت جامونده توی زلفونم

Lilkeyn
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



دلکت ای کاش یکم جا دار تر بود و گنجایش زلفون بیشتری رو داشت. ولی خب هر کس دلکش یه گنجایشی داره. دلک تو زیادی کاف تصغیرش بزرگه. کاف تحبیبش کوچولو.
هیچ وقت آخرین ها رو دوست نداشتم
آخرین روزها، آخرین ساعات، آخرین لحظات...
آخرین ها همیشه غم انگیرن حتی اگه بعدشون شروع خوبی باشه
آخرین روزهای اسفندم همینطوره؛
غم انگیزه، چون بوی تموم شدن میده
بوی از دست دادن 
بوی آخر خط
آدم ها آخر خط و دوست ندارن حتی اگه پشت سرشون یک دنیا غم باشه
وقتی آخرش برسه یک جامونده هایی هست
یک کارای جامونده...
یک حرف های جامونده...
یک حس های جامونده...
به نام او
وقتی به دلم میفته که اجاق گاز روشن مونده، برمی‌گردم و می‌بینم آره، روشن مونده؛وقتی به دلم میفته که کلید خونه توی جیب پالتوم جامونده و ممکنه پشت در بمونم، می‌روم توی جیب‌مو نگاه می‌کنم و می‌بینم کلیدم اونجاست؛
ادامه مطلب
    اون قسمت پام که قبل از عید رو بریدم، هنوز کامل خوب نشده، پوستش هنوز مو نداره، صاف نشده و مهم تر از همه اینا، هیچ حسی هم نداره، شده یه شکاف با شخصیت مستقل خودش.
    اون قسمت از قلبم هم که دست خاطرات بچه ها بود با نسبت کمی که در من داشت هم شده مثل پوست پام، شکسته شکسته، بی حس، کاری که این دوستان با هم کردن هم مارو زارتی انداخته بین این شکاف، رو به پایین تا مرکز بی گرانش در کران افق خاطرات به جامونده از نسخه قبل شاخ شدن اونها!
    سقوطی که تنها کار
گاهی اوقات این واژه‌ها هستن که احساسات آدم رو گسترش میدن
 مثلا وقتی تو خلوت خودت تنها میشی،حس میکنی یه باری روی قلبت سنگین شده
ولی فقط همینه،یه حس غم عجیب
اولین بار وقتی این حس سراغ آدمی میاد،به دنبال دلیل این حال ناخوش میگرده
تا به کلمه‌ای میرسه که بهش میگن غربت
«غربت» درجه عمیقی از دلتنگیه و «غریب» آدم تنها و جامونده است
غربت مفهوم تنهایی و دلتنگی رو چند برابر میکنه
من بهش میگم جادوی کلمات
وقتی که یک کلمه به یک حس معنایی ده برابر میده...
وقتی داشتم به این فکر میکردم که چی میتونه صفحه ی این پست رو پر کنه چشمم به یه نوشته ی جامونده از دوران درس خوندنم افتاد ....
اگه قبلا میخواستم  یه توضیح کامل درباره ی نوع تفکرم بدم باید بگم که من فکر میکردم  طرز تفکرم همگراست یعنی هیچوقت  در نقض نظر  یا عقیده ای تلاش نکردم.... به زبان ساده تر دنباله رو بودم، اینجا دنباله رو بودن رو با تقلید کوکورانه و هیجانی اشتباه نگیرید ، دنباله رو بودنی مدنظرمه که بیشتر سعی بشه چیزی که دیگران تجربه کردنو باور
متن آهنگ سعید نادری به نام سهم من از دستات

من به تو دل دادم تو به من مدیونی
من واست میمیرم تو خودت میدونی
واسه بودن باتو هر کاری میکردم
منو جا میزاری میگی برمیگردم
سهم‌من از دستات یه بغل افسوسه
حال شبهام بی تو پراز کابوسه
تو دوسم نداری من اینو فهمیدم
تو ازم بیزاری همه اینو دیدن
خنده ی هر روزم پیش تو جامونده
حالا من تنهامو زندگیم داغونه
دنبال تو هستم هر شبو تو رویا
شاید باز برگردی هنوز تورو یخوام
سهم‌من از دستات یه بغل افسوسه
حال شبهام بی ت
هوالرئوف الرحیم
خونه تکونی بخش اعظمش تموم شد. اینهایی که مونده بخش دوم خونه تکونی و همانا خونه تکونی پریم می باشد. مثلا دیروز تمام کابینتها و آیینه ی پذیرایی رو از اول دستمال کشیدم.
رضا هم مرخصی گرفت و این هفته اصلا نرفت تا اینهمه مراقبتهامون به باد نره.
دیروز بعد از خرید، در مرحله ی شستشو و ضد عفونی، نونهای پیتزا رو اسکاچ زدم و تا آب بکشم یکم اونجا مون و ... تمامش شد کف و آب. یکجا انداختمش سطل زباله. ذلیل بشی کرونا...
امروز هم وسط تعریف کردن خاطره
بسم الله الرحمن الرحیم قربة الی الله . . باید رفت، باید دنبالِ پرچمت تا ابد رفت... . باید موند، باید پایِ این روضه ها تا ابد موند... . . یه عده پایِ حق که میرسه فراری و یه عده پایِ حق که میرسه فدایی ان چه کعبه رفته ها که حاجی هم نمیشن و چه کربلا نرفته ها که کربلایی ان.... . . سفر بخیر، جوونی که شدی عاقبت به خیر سفر بخیر، به مقصدت رسیدی مثل زهیر سفر بخیر سفر بخیر.... . . . اصلا این شعر رو برای من و تو خوندن، برای من...یه عده پایِ حق که میرسه فراری و... . برایِ تو یه
هفتاد و دو ساعت بی‌خوابی، کار پیوسته و درگیری بدون توقف؛ چند سالی بود تجربه‌ش نکرده بودم. درگیر چی بودم؟ عرض می‌کنم خدمتتون...از اول این هفته همون‌طور که در پست قبلی گفتم، محیا باید برای حضور در رادیو پنج صبح بیدار می‌شد، منم برای همراهیش و به خاطر علاقه شخصیم به صبح زود بیدار شدن(!) ساعت پنج بیدار می‌شدم.در کنار زود بیدار شدن، از دوشنبه که برنامه طبیب یک‌هفته موقتاً تعطیل شد تا ویژه‌برنامه اعیاد شعبانیه رو تهیه کنیم، شبها تا حدود دوازد
تو این مدرسه جدیده اصلا چیزی به اسم امتحان میانترم ندارن.به جاش در طول سال هر دو هفته یکبار چهارشنبه ها یه آزمون جامع برای همه پایه ها برگزار میشه از دروس اون دو هفته.
خیلی هم برای همه امتحانه حیاتیه...یعنی مثلا در حد امتحان ترم واسشون مهمه و خودشونو میکشن واسش.نتیجه آزمونم شنبه ها تو سایت اعلام میشه.
حالا دیروز آزمون بود و من خواب موندم برای اولین بار تو این مدرسه, یعنی آزمون که ساعت هشت و نیم بود من ده رسیدم مدرسه، دقیقا نیمساعت آخر امتحان.وق
 
میدونی ستوده ته تهش همه میرن یا خودشون با جفت پاهای خودشون میرن یا دست تقدیر اونارو ازت جدا میکنه یا همین فردا صبح چمدوناشونو ور میدارن و با یه بلیط به مقصد ناکجا اباد برای همیشه از زندگیت محو میشن یا نه ده ها سال دیگه میبینی هنوز وقت رفتنشون نرسیده بعضیا میرن دوراشونو میزنن دوباره برمیگردن بعضیا میگن بریم یه دور بزنیم باز میایم و دیگه هیچ وقت برنمیگردن ؛ ادما همینن
گاهی وقتها میگن برای همیشه کنارتیم و یه هفته بعدش ( نه یه روز کمتر نه یه رو
دانلود آهنگ جدید رضا صادقی به نام شهر آشوب
دانلود آهنگ رضا صادقی شهر آشوب
 ترانه زیبا و بسیار شنیدنی رضا صادقی بنام شهر آشوب همراه با متن و دو کیفیت 320 و 128
Exclusive Song: Reza Sadeghi – Shahr Ashoob With Text And Direct Links In JazzMusic
ترانه و موزیک: نیلوفر منصوری, تنظیم: مجتبی ابوالقاسم پور
دانلود آهنگ با کیفیت 320
دانلود آهنگ با کیفیت 128

متن آهنگ شهر آشوب رضا صادقی
رو دل وامونده یه حسی جامونده پنهونکی عاشقی کنیحرف نزنی بهش سادگی کنی تهش همینهجای همه عالم واسه ی یه آدم یه ج
.مامان بزرگم هنوز برای مامانم میخونه "یه دختر دارم شاه نداره".با نامگذاری #روز_دختر به مناسبت تولد دختری عرب که س.ک.س نکرده از دنیا رفته، مخالفم و از حرف خودم برنمیگردم.وقتی روز جهانی دختر (مونث های زیر ۱۸ سال، نه باکره ها) در تقویم جهانی ثبت شد، با هدف ارتقاء زندگی دختران دنیا بود...هنوز خیلی از دختر بچه ها سواد ندارن، زود شوهر داده میشن، و از تجارب زیستی مختلف فقط به صرف دختر بودنشون محروم میشن؛ که اینها باعث پایین اومدن سطح فکریشون میشه و همی
دل خوشی بچه های پزشکی برای عبور از مقطع علوم پایه، فاصله گرفتن از درسهای خشک و بی روح علوم پایه اس و نزدیک شدن به hidden curriculum. یعنی با دادن امتحان علوم پایه و ورود به فیزیوپات، تازه نزدیک میشی به اون رویایی که از پزشکی تو ذهن همه اس. 
اما، داستان برای ما جور دیگه ای نوشته شده. اساسا زندگی ما روی باد شکم آقایون میگرده. نمیدونیم کی و از کجا تز شیوه ی نوین آموزش پزشکی رو داده. لاکردار یه برنامه ی از پیش تعیین شده هم نداده. میری از آموزش میپرسی ترم بعد
«کالسکه نارنجی جان»
خیلیا با مهربونی و نامهربونی! سعی در منصرف کردن من از سفر اربعین داشتن و براشون کاملا بدیهی بود که بچه کوچیک رو نباید برد همچین جاییولی خب من که کلا بچه حرف گوش کنی نیستم و لذا از چندین ماه قبل یه کالسکه از سمساری محل خریدم و توی چندتا راه‌پیمایی بردمش تا امتحانشو پس بده و با چرخ و پیچ و همه جوارحش درک کنه که قراره کالسکه یه بچه انقلابی باشه و هرچی قبل از این بوده رو به دست فراموشی بسپاره و خدایی هم خوب از پسش بر اومد. احسنت
دانلود آهنگ جدید رضا صادقی شهر آشوب
دانلود آهنگ رضا صادقی به نام شهر آشوب کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده شهر آشوب با صدای رضا صادقی از جوان ریمیکس
ترانه و موزیک: نیلوفر منصوری, تنظیم: مجتبی ابوالقاسم پور
Download New Music Reza Sadeghi – Shahr Ashoob
 
مژده به دوست داران موسیقی.
جدیدترین ساخته رضا صادقی عزیز در تاریخ ۲۸ مرداد منتشر شد.
ساخته جدید این خواننده خوش صدا، شهر آشوب نام گرفته است.
ترانه و موزیک ا
گفته بودن موکب ام البنین متوقف شید 
رد شده بودیم و تابلو را ندیده بودیم 
نگو یه موکب خییییییلی بزرگ بود که سقفهایی به شکل چادر تو آسمون ساخته بودن اما ما از ریباییش و از اینکه به دنبال مقصد بودیم ندیده بودیم اسمشو
 
جاده پیچید به راست 
یاد اون جوونی که فلافل به من داد بخیر 
تنها فلافلی که خوشم اومد 
 
رسیدیم به دو راهی 
همه از راست می رفتن 
مامور ارتشی ایستاده بود گفتم امام حسین
اون راه دیگه رو نشون داد راه افتادیم بعد فهمیدیم اشتباهه برگشتی
یا صانع
 
تو یکی از هیئت های ماه قبل به هرکس یک تکه گل رس داده شد و قرار شد یک ماه مثل یه گنجینه ازش برابر خشک شدن و کپک زدن و خراب شدن مراقبت کنیم؛ نماد گل وجودی هرکس بود و اینکه چقدر باید هر لحظه مراقبش باشیم که شکل اشتباه به خودش نگیره و فاسد نشه تا زمانش برسه و شکل درستش رو پیدا کنه؛ قرار شد گل هرکس که تا موعد مقرر سالم موند یک عزیزی شکلش بده و ازش پرنده ی منحصر به فردی مخصوص همان کس بسازه؛ بعد هم بفرستنش توی کوره تا حسابی پخته و محکم و زیبا
چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
قسمت پنجم بالاخره رسیدیم به جایی که اتوبوس ها بودن و بچه ها مشغول غذا خوردن.آقا سید بهم گفت پشت سرش برم ورسیدیم دم غذا خوری خانم ها..آقا سید همونطور که سرش پایین بود صدا زد _زهرا خانم؟! یه دیقه لطف میکنید؟! .یه خانم چادری که روسریش هم باچفیه بود جلو اومدو آقا سید بهش گفت:_براتون مسافر جدید آوردم.._بله بله..همون خانمی که جامونده بود...بفرمایین خانمم☺.نمیدونم چرا ولی از همین نگاه اول اززهرا بدم اومده بود.شاید به خاطر این بو
اس ام اس جدید
جملات تبریک روز ارتش
روز ارتش مبارک عشق من
تو مثل آخرین سرباز جامونده از گردان
تنها و تنها و تنها امید فرمانده ی قلب منی
اس ام اس روز ارتش
مبارک باد طلوع آفتاب ایستادگى ات که مادران سرزمینت را این چنین بر درگاه افتخار، به هلهله واداشته اى!
روز ارتش مبارک پدر/همسر عزیزم
تبریک روز ارتش به همسر
آنچه که امروز بدان می بالیم مرهون حماسه آفرینی و پایمردی شجاعانی است که در 8 سال دفاع مقدس از کارزاری شگرف ودر مقابل تمامی قدرت های‌ روز جها
اس ام اس جدید
جملات تبریک روز ارتش
روز ارتش مبارک عشق من
تو مثل آخرین سرباز جامونده از گردان
تنها و تنها و تنها امید فرمانده ی قلب منی
اس ام اس روز ارتش
مبارک باد طلوع آفتاب ایستادگى ات که مادران سرزمینت را این چنین بر درگاه افتخار، به هلهله واداشته اى!
روز ارتش مبارک پدر/همسر عزیزم
تبریک روز ارتش به همسر
آنچه که امروز بدان می بالیم مرهون حماسه آفرینی و پایمردی شجاعانی است که در 8 سال دفاع مقدس از کارزاری شگرف ودر مقابل تمامی قدرت های‌ روز جها
اس ام اس جدید
جملات تبریک روز ارتش
روز ارتش مبارک عشق من
تو مثل آخرین سرباز جامونده از گردان
تنها و تنها و تنها امید فرمانده ی قلب منی
اس ام اس روز ارتش
مبارک باد طلوع آفتاب ایستادگى ات که مادران سرزمینت را این چنین بر درگاه افتخار، به هلهله واداشته اى!
روز ارتش مبارک پدر/همسر عزیزم
تبریک روز ارتش به همسر
آنچه که امروز بدان می بالیم مرهون حماسه آفرینی و پایمردی شجاعانی است که در 8 سال دفاع مقدس از کارزاری شگرف ودر مقابل تمامی قدرت های‌ روز جها
اس ام اس جدید
جملات تبریک روز ارتش
روز ارتش مبارک عشق من
تو مثل آخرین سرباز جامونده از گردان
تنها و تنها و تنها امید فرمانده ی قلب منی
اس ام اس روز ارتش
مبارک باد طلوع آفتاب ایستادگى ات که مادران سرزمینت را این چنین بر درگاه افتخار، به هلهله واداشته اى!
روز ارتش مبارک پدر/همسر عزیزم
تبریک روز ارتش به همسر
آنچه که امروز بدان می بالیم مرهون حماسه آفرینی و پایمردی شجاعانی است که در 8 سال دفاع مقدس از کارزاری شگرف ودر مقابل تمامی قدرت های‌ روز جها
اس ام اس جدید
جملات تبریک روز ارتش
روز ارتش مبارک عشق من
تو مثل آخرین سرباز جامونده از گردان
تنها و تنها و تنها امید فرمانده ی قلب منی
اس ام اس روز ارتش
مبارک باد طلوع آفتاب ایستادگى ات که مادران سرزمینت را این چنین بر درگاه افتخار، به هلهله واداشته اى!
روز ارتش مبارک پدر/همسر عزیزم
تبریک روز ارتش به همسر
آنچه که امروز بدان می بالیم مرهون حماسه آفرینی و پایمردی شجاعانی است که در 8 سال دفاع مقدس از کارزاری شگرف ودر مقابل تمامی قدرت های‌ روز جها
اس ام اس جدید
جملات تبریک روز ارتش
روز ارتش مبارک عشق من
تو مثل آخرین سرباز جامونده از گردان
تنها و تنها و تنها امید فرمانده ی قلب منی
اس ام اس روز ارتش
مبارک باد طلوع آفتاب ایستادگى ات که مادران سرزمینت را این چنین بر درگاه افتخار، به هلهله واداشته اى!
روز ارتش مبارک پدر/همسر عزیزم
تبریک روز ارتش به همسر
آنچه که امروز بدان می بالیم مرهون حماسه آفرینی و پایمردی شجاعانی است که در 8 سال دفاع مقدس از کارزاری شگرف ودر مقابل تمامی قدرت های‌ روز جها
خاطرات اصولا چیز های غم انگیزی‌ان. خاطرات بد که تکلیفشون معلومه. خاطرات خوب اما خیلی غم انگیز‌ترن. چون یک بار اضافی به نام «حسرت» رو به دوش می‌کشن. حسرتِ لحظه ی خوبی که گذشت و حالا چیزی جز یک تصویر ذهنی از خودش به جا نگذاشته. خاطرات خوب، دلتنگی آورن. خصوصا خاطراتِ خوب از آدم ها، خونه ها، مکان ها و هر چیز تکرار نشدنی. مثل خاطراتِ خونه ی قدیمیِ مادربزرگ که حالا جاش یه آپارتمان هفت طبقه سبز شده. یا خاطرات آدم های رفته. عشق های تموم شده. دوستی های ف
 
 
ساعت 5:30 عصر بود به سمت مصلی راه افتادم، با همکاری دانشگاه علوم پزشکی و دانشگاه آزاد یه درمانگاه صحرایی تو محوطه ی مصلی راه اندازی شده بود برای خدمت رسانی به زائرینی که برای رفتن به کربلا درایام اربعین از شهر قم عبور میکنند.
دیگه ایستگاه نبود و یک درمانگاه سیار بود از 4 کانکس تشکیل میشد دو کانکس مخصوص واحد تزریقات خانم ها و آقایون و یک کانکس پزشک حضور داشت که بیماران رو ویزیت میکرد و کانکس آخر داروخانه بود.
تجربه ی بیمارستان داشتم و حالا خی
اکثر اوقات شروع کردن کتاب ها برام دشواره! ماجرا به این شکل پیش میره که کتاب جلوی چشممه ولی مدتی نادیده اش می گیرم تا اینکه حس می کنم داره چپ چپ نگام می کنه. منم همین کارو می کنم... این جدال ادامه پیدا می کنه و آخرش تو این دوئل بالاخره یکیمون تسلیم می شه و شکست می خوره اگه من باشم که کتابو دستم می گیرم و شروع می کنم به خوندنش ولی اگه اون باشه که به کتابخونه برگردونده می شه و شاید دیگه هیچ وقت نرم سراغش! اما یعضی وقت ها هم پیش میاد که کتاب تشخیص می ده

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها